پاتوووووووووووووووووووووووووق
طنز و شوخی (اینجا همه چی در همه)
درباره وبلاگ


خوش اومدین نظر یادتووووووووووووووووووووون نره امیدوارم خنده همیشه روی لباتون بیاد اینجا جای طنزو شوخیه منتظر نظرات و انتقاداتتون هستم

پيوندها
آسان گیم
یاسمنگولا
برتسس ماه
ورود افراد بی جنبه ممنوع
همین نزدیکی
دوستی
گروه علمی فرهنگی اطلاع رسانی شاهین
از هرچی یه چی
از هرچی یه چی
www.darkheel.blogfa.com
اشک غم
از الف تا ی در عمومنده
دکی جون & مامی جون
در هیاهوی عشق
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باتوق و آدرس moonprincess.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 7114
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید



چت




کد متحرک کردن عنوان وب

کد پیغام خوش آمدگویی
نويسندگان
رویا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 1 ارديبهشت 1398برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : رویا

 

 

چلووووووووووووووووووووووووووووووووووووم

دوستای گلم 

من رویا هستم

خوش اومدیییییییییییییییییییییییییییین!!!!!!!!!!!

 

 

وقتی زندگی چیز زیادی به شما

 نمی دهد،

بخاطر

این است که شما چیز زیادی

از آن نخواسته اید .

      کوروش کبیر

ای جان چه حرفی! یعنی عسل...

 
چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, :: 16:53 :: نويسنده : رویا

شما یادتون نمیاد.

 

سالها پیش جایزه بانک ملت یه منزل مسکونی بود،امسال شده ۶۰ لیتر بنزین،سال دیگه میشه یه شونه

تخم مرغ،

سال بعدشم دوتا تافتون یه بربری هم وسطش!!


 
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : رویا

‿^منــــــــــــــم بیـــام؟
-نـــه عزیزم! ما میخوایم بریم آمپول بزنیم!
.
.
.
.

(◕︵◕)گَنـــــدترین نوستالژی بچگیم؛وقتی میخواستن منو از سرشون باز کنن
 

 
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:38 :: نويسنده : رویا

کاش مخابرات
یه روز صبح بهت اس ام اس میداد:

مشترک محترم و عزیز ما،
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی

اس ام اس که حرفش رو نزن،
اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود
که برا خودمون سیوش میکردیم
حتی یه شب، ( زمستون بود فکر کنم)، اینقدر حرفای خشگل خشگل میزدین و ما هم هی گوش میدادیم
که پای تلفن خوابمون برد،
یادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم

حالا مشترک
حالا مشترک محترم و عزیز،
چی شده که این روزا دیگه خبری ازت نیست؟
چیزی شده؟
چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟
یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی

منِ مخابرات، اون دوره رو باهاتون زندگی کردم، حقمه که بدونم

تو هم اس ام اس بدی بگی:
بیخیال رفیق،
این روزا هم میگذره.....
 

 
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:31 :: نويسنده : رویا

یکی تعریف می کرد:


سر یکی از کلاسا استاد که یه پروفسورم هست از یکی از پسرا درس پرسید

طرفم نتونست جواب بده

استاد عصبانی شد دراومد بهش گفت:

این چه وضعشه؟

همین شماها هستین که درس نمی خونین بعد از یه مدت از دانشگاه اخراج میشین

میرین تو خیابونا ولگردی می کنین ساک می زنین....

ما :|
 

 
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:26 :: نويسنده : رویا

یه روز واسه گردش با دوستام (پسر و دختر ) رفتیم یه جا سر سبز .یه مسیره اب هم از اونجا رد میشد. از ماشین که پیاده شدیم شلوار و لباس راحت پوشیدیم.
دخترا رو از اب داشتیم رد میکردیم که یکی از دخترا لیز خورد .آبی هم که رد میشد سرعت داشت و زیاد بود .منم نزدیک ترین ادم به اون بودم .چشتون روز بد نبینه .اولین جایی که دستش اومد رو دختره گرفت و جایی نبود جز شلوار راحتی من + شرت مبارک ،اونم از پشت سرم .منم از
جلو از ترس آبرو محکم بالا گرفته بودمش .از اون داد و بیداد که یکی کمکم کنه .از من داد و بیداد که شلوار رو ول کن ترو خدا .اونم محکم تر میکشید.
بچه ها هم همه رو زمین ولو شده بودن و حالا نخند کی بخند .دختره دیگه سرشم کم کم تو اب بود و کمر شلوار و شرت منم که دیگه شده بود دهنه گونی برنج 50 کیلویی .
نمیدونستم پشتم رو کدوم طرف کنم کمتر ادم باشه
خدا خیرش بده یکی از دوستام اومد و دستش و گرفت و ...
من قرمز اون قرمز ....
تا همین الانشم میبینمش سرخ میشه منم سرخ میشم :|
 

 
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : رویا

توي گمرک بين المللي يک دختر خوشگل که يه موصاف کن برقي نو از يه کشور ديگه خريده بوده از يه پدر روحاني ميخواد کمکش کنه که اين موصاف کن رو تو گمرگ زير لباسش بزاره و بيرون ببره تا خانم خوشگله ماليات نده. پدر روحاني ميگه: باشه ولي بشرطه اينکه اگه پرسيدن من دروغ نميگم. دختره که چاره نداشته ميگه باشه. دم گمرگ مامور ميپرسه: پدر چيزي با خودت داري که اظهار کني؟ پدر روحاني ميگه: از سر تا کمرم چيزي ندارم! مامور از اين جواب عجيب شک ميکنه و ميپرسه: از کمر تا زمين چطور؟ پدر روحاني ميگه: يه وسيله جذاب کوچيک که زنها دوست دارن استفاده کنن ولي بايد اقرار کنم که تا حالا بي استفاده مونده. مامور با خنده ميگه: خدا پشت و پناهت پدر. برو… :)) 

 
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : رویا

پسر داییم رفته بود خواستگاری ، وسط بحث داییم دیگه نمی تونسته جلو خودشو بگیره پا میشه میره دستشویی ... خلاصــــــه !!! گلاب بروتون سمفونی مردگانی راه می ندازه نه ایی طور ...! ملت نمی دونستن چجور خودشونو بزنن به اون راه ، پسر داییمم که جعبه مداد رنگی فایبر کاستل شده بود ... بالاخره بعد از نیم ساعت کنسرت ... دایی نفس نفس زنان میزنه بیرون ... همه بر میگردن نگاش میکنن ببینن سالمه یا نه ! بعد از چند لحظه سکوت مطلق ... دستاشو با شرروار مبارک خشک کرد و یه نیگا به جمعیت کرد و گفت : " به نظر من مهریه بالا واقعا بی خوده ... "

داییم B|
پسر داییم o.O
زن داییم o.O
کل فک و فامیل طرف :|
همسایه های هم جوار خونه طرف :|
شروار دایی :|
توالت :((((((((((
فک و فامیله داریم؟

 



ادامه مطلب ...
 
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 19:20 :: نويسنده : رویا

وقتی 2 پسر عاشق 1 دختر میشن تو کشورهای مختلف چی کار میکنن ؟ . . .

 
 
 
- توی ژاپن:
جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست .
- توی اسپانیا:
مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن .
- توی انگلستان:
دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون میشه .
- توی فرانسه:
خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه .
- توی استرالیا:
دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه .
- توی قفقاز:
جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائما تکرار میشه .
- توی نروژ:
معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه .
- توی آفریقا:
قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن .
- توی مکزیک:
کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه .
توی آمریکا:
حل قضیه بستگی به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج می کنه .
- توی ایران:
فقط پول موضوع رو حل می کنه پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره
 
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 18:54 :: نويسنده : رویا

 

تفاوت زن قدیم ایرانی با زن جدید ایرانی !

ای که چقدر ما بدبختیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حتما میگردم مرد قدیم ایرانی و مرد جدید ایرانیم بیدا میکنم!!

هرکی حواست جواب مردارو بده

اول نوشت ! : این مطلب فقظ جنبه طنزگونه دارد ، ولاغیر !

لطفا به خانوما بر نخوره !

روحتون شاد بشه !

صبح ساعت ۵
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..

صبح ساعت 6

قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بو-سید ن  صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: باز هم خوابیده است

صبح ساعت ۷
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

 

صبح ساعت ۱۱
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است

 

ظهر ساعت ۱۲
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند

 

ظهر ساعت ۱۳
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…

 

ظهر ساعت ۱۴
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.

 

ظهر ساعت ۱۵
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

 

عصر ساعت ۱۶
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

 

عصر ساعت ۱۷
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

 

عصر ساعت ۱۸
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

 

شب ساعت ۱۹
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۰
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۱
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد..
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

 

شب ساعت ۲۲
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

 

شب ساعت ۲۳ و ۲۴
قدیم: ….س-ا-نس- ور…

جدید: در حال مشاهده ما -هوار-ه هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد